کتاب سال مدیریت استراتژیک در سال ۹۸ انتخاب شد
همانند سالیان قبل، انجمن مدیریت راهبردی ایران کتاب سال مدیریت استراتژیک کشور را انتخاب و معرفی کرد. بنابر اعلام روابط عمومی این انجمن، نشست اعضای کمیته انتخاب کتاب مدیریت استراتژیک سال 98 کشور برگزار شد و کتاب مدیریت سازمان ها در شرایط پیچیده به عنوان کتاب سال 98 مدیریت استراتژیک کشور در بخش تالیف برگزیده شد. شایان ذکر است که این کمیته در بخش ترجمه کتابی را شایسته انتخاب به عنوان کتاب سال مدیریت استراتژیک ندانست. مراسم تقدیر از مولفان همزمان با سیزدهمین کنفراس بین المللی مدیریت استراتژیک در سالن همایش های جمهوری اسلامی ایران(اجلاس سران) مورخ 28 آبان ماه 98 توسط فرهیختگان دانشگاهی و حضور برخی از سران کشوری برگزار شد.
کتاب مدیریت سازمان ها در شرایط پیجیده توسط آقایان دکتر وحید خاشعی و دکتر عطاءاله هرندی تالیف شده و انتشارات مبلغان آن را به چاپ رسانده است. این کتاب به طراحی، پیاده سازی و کنترل استراتژی در محیط های پیچیده می پردازد و علاوه بر بیان مبانی فلسفی و نظری، ابزارها و تکنیک های مرتبط را ارائه می کند.
در ادامه به بررسی بخش های آغازین این کتاب می پردازیم:
- تحول تاریخی و نظری سیستم ها : از حدود 400 سال پیش (از زمان نیوتن، بیکون و دکارت) تا دهه های اخیر، دانشمندان در صدد شناخت مکانیک وار جهان بوده اند؛ که در این نظام، دروندادهای مشخص، طی قوانین کاملاً ثابتِ خطی به بروندادهای معینی تبدیل می شود. نظام علّی و معلولی، ارتباط خطی با هم دارد و قوانین حاکم بر آن ها ثابت است. در این شرایط، محقق با کشف و شناخت دروندادها و قوانین، قادر است قبل از رویدادِ رفتار طبیعت، پی به ماهیت و کیفیت آن ببرد و با شناخت آن رفتارها یا مداخله و ایجاد تغییر در دروندادها، باعث شود طبیعت، رفتار دلخواه وي رانشان دهد. بنابراین، در جهان بینی نیوتنی، نهایتاً انسان، قادر است بر طبیعت، سلطه و سیطره داشته باشد. دیدگاه یادشده با همان ویژگی ها به علومی چون اقتصاد و همچنین دیگر علوم اجتماعی، منتقل شده است و این عامل، ریشه ظهور پارادایم توازن و تعادل است که هنوز هم اثر عمده ای در اندیشه های مدیریتی و سازمانی دارد. اين اندیشه بر این باور استوار است که مدیران، در کنترل اساسی آینده بلندمدتِ سازمان ها و جوامع، توانا هستند. از این طریق، دانشمندان توانستند تا حدودی مسایل و مشکلات پیش آمده را در جوامع و سازمان ها حل نمایند؛ ولی بعدها با افزایش عوامل مؤثر در محیط های خرد و کلان سازمانی و همچنین تعدیل قوای هر کدام از آن ها مانند افزایش پیچیدگی در محیط و در درون سازمان و بروز و ظهور مسایل و مشکلات جدید پیش روی سازمانها، مدیران و نظریه پردازان به این نتیجه رسیدند که شاید بستر تفکری موجود در علوم اجتماعی و مدیریت نتواند راهحلهای مناسبی را برای مسائل آن ها پیشنهاد کند. لذا از دهه 80 در صدد برآمدند تا تغییراتی در ادبیات علم مدیریت -متناسب با شرایط کنونی جوامع سازمانی- ایجاد کنند. با دقت و بررسی موشکافانه در اطلاعات بیشتر صنایع و شرکت ها، مشخص میشود که با افزایش عوامل دخیل در محیط، از جمله تولیدکنندگان، رقبا، تغییرات فناوري و رویدادهای سیاسی و اقتصادی سال های اخیر جهان، شرایط اداره سازمان ها و شرکتهای فعال این صنایع، دگرگون شده است. به گونهای که شرکت های موفق دیروز در این عرصه، با مسائل سنگینی دست به گریبان هستند. از اين رو، بعضي دانشمندان در صدد معرفی نظاماتی با ویژگی های نسبتاً پیچیدهتری برآمدند که پویایی های سیستم و سیستم های نظم دوم از این نمونه اند. لیکن تمام این تلاش ها در بستر ادبیات علمیِ کنترل و بر پایه قابلیت پیشبینی و اطمینان بوده و به نظر می رسد که نم یتوان پارادایم جدیدی مبتنی بر این مفروضات طراحی کرد. از اوایل دهه آخر قرن بیستم، دانشمندان، سیستم هایی را با ویژگی های متفاوت و جدیدی معرفی کردند که می توان ادعا کرد، پایه مناسبی برای طبقه جدیدی از علوم به نام علم پیچیدگی شکل گرفت. دیدگاه هاي مهمي در علم پیچیدگی وجود دارد که آن را از اندیشه های قبل، متمایز می سازد: نخست اینکه سیستم های پیچیده، الگوی حرکتی را در طی زمان نشان می دهند که آشوب یا لبه آشوبناک نامیده می شود. دوم، سیستم های پیچیده در چارچوب تعادل، عمل نمی کنند و به طور بنیادین در بلندمدت، پیشبینیناپذير هستند. سوم، آینده سیستم های پیچیده دائماً در حال ساخت است؛ به نحوی که موجودیت هایش آن را خودسازماندهی می كنند. چهارم، سیستم های پیچیده، فقط زمانی تکامل می یابند که عامل های تشکیلدهنده آن ها، متنوع و بین آن ها، نوعی پویایی متناقض باشد. اگر دیدگاه های مطروح درباره علم پیچیدگی جایگزین نظريههاي پیشین سیستم ها در نوع نگاه به سازمان شود ممکن است منجر به راه کاملاً متفاوتی در فهم زندگی سازمانی شود. تحت مفروضات جدید بايد در مقوله کنترل، تجدید نظر کنیم زیرا دیگر هیچ چیز و هیچ کس تحت کنترل نیست و الگوهای رفتاری را رفتار اجزاي آن، تشریح یا اداره نميكند و قابلیت پیش بینی اکثر رفتارها، بالاخص در آینده دور، وجود ندارد. همچنین، هیچ گروهِ خوشنیتی از افراد نمی تواند به تنهایی و مستقیماً کل را بهبود بخشد.
- مبادی پیچیدگی در سازمان ها : دو تلقی می توان از محیط سازمانی داشت. تلقی اول اینکه محیط را امری ذهنی بپنداریم و آن را برساخته ذهنی مدیران سازمان ها بدانیم و لذا پیچیدگی محیطی را ناشی از ساخت های ذهنی مدیران سازمانی قابل تقلیل و ساخته شده بدانیم. در این نگاه به محیط سازمانی، آن را از منظر پارادایم تفسیری و تابع نظریات کارل ویک، پیتر برگر و لاکمن، واقعیت های محیط سازمانی وضع و قرارداد و اعتبار ذهن مدیران است و لذا پیچیدگی نیز همینطور می شود. تلقی دوم اینکه محیط را امری عینی بدانیم. پیچیدگی در محیط عینی ناشی از تکثر، تعدد، تنوع، شدت تغییرات و تحولات عوامل عینی محیطی است. وقتی عوامل تعاملکننده در محیط با بهکارگیری سیستمِ بازخورد مثبت و حلقه های اول و دوم یادگیری به صورت توأم بتوانند توان خودسازماندهی کسب كنند و رویدادهای محیطی را بسازند، رفتارهای غیرخطی را از خود بروز خواهند داد و به نوعی ایجادکننده محیطی پیچیده خواهند بود.حال اگر تعداد این عوامل نیز در محیط افزایش یابد و به عبارتی، تعامل گران در محیط زیاد باشند، محیط، رفتار آشوبناک، غیرخطی و مستقل از روندهای گذشته نشان خواهد داد. این وضعیت، باعث پیشبینیناپذيري رفتارهای محیطی ميشود و شاهد پیچیدگی در محیط خواهیم بود. مدیریت سازمان ها در شرایط پیچیده تابع دو نوع تلقی از محیط سازمانی است. اگر تلقی ذهنی نسبت به محیط داشته باشیم و محیط را امری ذهنی بدانیم نوع و ابزارهای مدیریت تغییر خواهد بود و گونه ای متفاوت نسبت به تلقی عینی از محیط می باشد.