بازی برد
بازی برد، بازی انتخاب استراتژیک است، نحوه انتخاب زمین مناسب است، نحوه انتخاب تاکتیک های مناسب است، نحوه انتخاب توانمندی های مناسب است. دوران تدوین استراتژی در قالب یک فرایند سلسلهمراتبی و گام به گام به سر آمده است و تنها با اتکا به روشها و مدلهای سنتی نمی توان به خلق گزینه های استراتژیک اثربخش امید داشت. اگرچه فرایندهای تحلیلی و پیچیده دیگر کارآمد نیستند، اما مفهوم استراتژی همچنان پابرجاست و نمیتوان به صرف ناکارآمدی مدلهای سلسلهمراتبی، اهمیت داشتن استراتژی را نادیده گرفت. آنچه بدان نیاز داریم، تعریفی از استراتژی است که با واقعیتها و شرایط امروز تناسب داشته باشد و بتواند کشتی سازمان را از دل دریای طوفانی بازار به ساحل امن موفقیت هدایت کند.
راجر مارتین و ایجی لافلی چنین تعریفی را با اتکا روی کلیدواژه انتخاب ارائه دادهاند. راجر مارتین که سوابق برجسته و درخشانی به عنوان مشاور استراتژی و رئیس دانشکده مدیریت روتمن دارد به همراه ایجی لافلی که یکی از برجستهترین مدیران اجرایی چند دهه اخیر ایالاتمتحده امریکاست معتقدند که استراتژی مجموعهای یکپارچه از انتخابهاییست که به طور منحصربهفرد جایگاه شرکت را در صنعت مشخص میسازد و شرکت از این طریق به خلق مزیت پایدار و ارائه ارزش برتر نسبت به رقبایش میپردازد. این نگاه به استراتژی پنج پرسش کلیدی را شامل میشود که پاسخ صادقانه به آنها میتواند سازمانها را بدون نیاز به طی مراحل پیچیده و تکمیل کردن انبوهی از کاربرگها و ماتریسها به درک شفافی از استراتژی برساند:
- آرمانتان برای کسب پیروزی چیست؟ هدف کسبوکار و آرمان برانگیزاننده آن.
- در چه حوزهای فعالیت خواهید کرد یا زمین بازیتان کجا خواهد بود؟ حوزه فعالیتی که در آن برای دستیابی به آرمانتان تلاش میکنید.
- چگونه به موفقیت دست پیدا خواهید کرد؟ روشی که با آن در زمین بازی و حوزه فعالیتتان به موفقیت میرسید.
- برای کسب موفقیت به چه قابلیتهایی نیاز دارید؟ ترکیب قابلیتهایی که برای موفقیت در زمین بازی و شیوه بازی به آن نیاز دارید.
- برای کسب موفقیت به چه سیستمهای مدیریتی نیاز دارید؟ سیستمهایی که قابلیتها را بالفعل ساخته و از سایر انتخابها پشتیبانی کنند.
سازمانهایی که این پرسشها را به طور دقیق و اصولی پاسخ دهند، میتوانند مدعی داشتن استراتژی باشند. اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که همه استراتژیها برنده نیستند! شرکتهایی که استراتژیهای برنده داشته باشند، از شش ویژگی کلیدی برخوردارند. در اینگونه شرکتها:
- سیستم فعالیت شرکت از سیستم فعالیت رقبا متمایز باشد
- شرکت انتخابپذیر باشد
- رقبای شرکت از فعالیتهای خودشان سود خوبی کسب کنند
- شرکت نسبت به رقبا منابع بیشتری برای سرمایهگذاری در اختیار داشته باشد
- رقبا به جای حمله به شرکت، به خودشان حملهور شوند
- مشتریان برای بهبود و ارتقای زندگیشان به شرکت چشم دوخته باشند
در دنیای واقعی، بسیاری از شرکتها مدعی داشتن برنامه و استراتژی هستند و برای همین ادعا هزینههای گزافی را متحمل میشوند. بهکارگیری مشاوران گرانقیمت، ایجاد واحدهای برنامهریزی و صرف منابع ارزشمند سازمانی برای اجرای فرایندهای سلسلهمراتبی تدوین استراتژی اغلب به دستاوردهای مشخصی ختم نمیشود. این چالش گاه ناشی از نوع نگاهی است که به استراتژی و برنامهریزی استراتژیک وجود دارد. باید توجه داشت که:
- بیانیههای مأموریت و چشمانداز سازمانی اجزایی از استراتژیاند، اما همة مفهوم استراتژی نیستند.
- برنامههای عملیاتی و تاکتیکها از اجزای استراتژی به شمار میآیند، اما آنها نیز همة مفهوم استراتژی نیستند.
- بهینهسازی وضع موجود میتواند سبب بهبود کارایی و خلق ارزش شود، اما استراتژی نیست.
- تقلید از شرکتهای موفق استراتژی نیست، بلکه روش و دستورالعملی برای باقیماندن در وضعیت متوسط است.
اصلاح مدل ذهنی مدیران و تمرکز بر ارائه پاسخهای واقعی به پنج سئوالی که در ابتدای این یادداشت به آنها اشاره شد، بهترین راه برای گام نهادن در مسیر خلق استراتژیهایی است که کاغذی نیستند و سازمان را به سوی افقهای مطلوب هدایت میکنند. برای دستیابی به چنین استراتژیهایی باید توجه داشت که مفهوم انتخاب باید در اولویت نخست مدیران و استراتژیستها قرار داشته باشد. استراتژیهای همهکاره که فاقد انتخابهای روشن هستند، نمیتوانند تغییری در وضعیت سازمان پدید بیاورند. به علاوه، مفهوم انتخاب را باید از دریچه گستردهتری در نظر گرفت. به یاد داشته باشید که حوزة فعالیت سازمان یکی از انتخابهای کلیدی شماست، حوزهای را برگزینید که در آن شانسی برای کسب موفقیت داشته باشید. فعالیت در چندین حوزه و در برابر چندین رقیب متفاوت ارمغانی به جز عملکرد ضعیف و استقبال از شکست را به همراه نخواهد داشت.
نکته دیگری که باید در قالب مفهوم انتخاب مورد توجه قرار داشته باشد، رویاپردازی به جای برگزیدن انتخابهای مشخص است. ایجاد آرمانهای سطح بالا و بیانیة مأموریتهایی که هرگز به انتخابهای مشخص حوزة فعالیت، روش دستیابی به موفقیت، قابلیتهای اصلی و سیستمهای مدیریتی تبدیل نمیشوند یکی از آفتهای تدوین استراتژی هم در ایران و هم در دنیاست. باید به خاطر داشت که آرمانها استراتژی نیستند. بلکه استراتژی پاسخی به هر پنج پرسش ابتدایی این یادداشت است. کتاب بازی برد را پیشنهاد می کنم حتما مطالعه کنید. این کتاب نکاتی کاربردی و مبتنی بر انتخاب های واقعی را ارائه می دهد که می تواند مفید و اثر بخش باشد. برای تهیه این کتاب می توانید از اینجا اقدام کنید.