زمانبدی رشد کسب و کار
برای زمانبدی رشد کسب و کار، برقراری تمایز بین سه افق زمانی رشد سودمند است، چارچوبی که برای اولین بار توسط شرکت مشاوره مک کینزی مطرح شد. هر افق زمانی بیانگر مرحله متفاوتی در توسعه کسبوکار است و مستلزم رویکرد متمایزی برای شناسایی، ارزیابی و مدیریت فرصتهای رشد کسب و کار است.
افق اول در زمانبدی رشد کسب و کار دربرگیرندۀ فرصتهای رشد قریبالوقوع حاصل از بهبود عملکرد مشاغل موجود است. نمونههای مربوط به طرحهای افق اول شامل برنامههای تحریک نیروی فروش، توسعه محصولات یا پیشرفتهای مربوط به بازاریابی و قیمتگذاری هستند. در بسیاری موارد، طرحهای افق اول مربوط به برداشتن موانع رشد هستند. میتوان انتظار داشت که دارای تأثیر عملکرد کوتاهمدتی باشند و آن ها را بر اساس سهم سودشان ارزیابی کرد. در این مرحله اصلاح فرآیندها، بهبود سیستم ها، توسعه توانمندی ها و زیر ساخت های مورد نیاز رشد کسب و کار مد نظر قرار می گیرد.
افق زمانی دوم مشتمل بر فرصتهای رشد نوظهور است که مستلزم سرمایهگذاری قابلتوجهی هستند. میتوان انتظار داشت که در آینده بازده سرشاری تولید کنند. ابتکارات افق زمانی دوم مربوط به ایجاد جریانات درآمدی جدید قابلتوجهی برای شرکت هستند. این ابتکارات را میتوان بر اساس طرح توجیهی کسبوکار ارزیابی کرد که سرمایهگذاریهای موردنیاز را با بازده مورد انتظار در طول زمان مقایسه میکند. توسعه محصولات و خدمات جدید، ورود به بخش جدیدی از بازار یا تملک و اکتساب کسبوکاری دیگر نمونههایی از این نوع ابتکارات هستند.
افق زمانی سوم شامل ایدههایی برای بلندمدت و بذرهایی برای رشد فردا است و مستلزم انتخاب گزینههای مطلوب برای کشف و کسب گزینههایی برای فرصتهای رشد آینده است. بهعنوانمثال، میتوان به سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز کوچک مانند پروژههای تحقیقاتی، برنامههای آزمایشی، اتحادها یا سهام اقلیت در مشاغل و بنگاه های فناورانه جدید اشاره کرد. ممکن است طرحهای مربوط به افق زمانی سوم برای یک دهه سودآور نباشند و بسیاری از آن ها با شکست مواجه میشوند. ارزیابی احتمال موفقیت و اندازه بازدهی بالقوه دشوار است و بهترین گزینههای استراتژیک محسوب میشوند و بر همین اساس ارزیابی میشوند. با گذشت زمان، مشاغل و سرمایهگذاریها از افق سوم به سمت افق دوم و از افق دوم به سمت افق اول حرکت میکنند. بدین ترتیب، رشد مداوم شرکت را میتوان تضمین کرد و شکست اجتنابناپذیر ایدههای رشد جبران میشود.
ابتکارات رشد متناسب در این سه افق زمانی و شناسایی و ارزیابی آن ها مستلزم رویکردهای متفاوتی است. مدیریت هر سه افق زمانی رشد در یک واحد سازمانی نیز چالشبرانگیز است زیرا هر کدام از آن ها به ذهنیت متفاوتی نیاز دارد. افق اول مستلزم مدیرانی با تخصص عمیق در صنعت و آشنا به اصول و مبانی مدیریتی است که عمدتاً با هدفگذاری و بهبود تدریجی کسبوکار راهبری میشوند. افق دوم مستلزم معماران کسبوکار است که تمایل کارآفرینانه قوی برای آفرینش و خلق دارند، تصمیمگیرندگان تیزبین و خبرهای که از ابهام و تغییر استقبال میکنند و افق زمانی سوم رؤیاپردازان و متفکران غیرمتعارف با بینشی خلاقانه و دارای پشتکار نیاز دارد که برای آزادی عمل ارزش ویژه ای قائل بوده و بدنبال کنجکاوی های فکری خود خواهند رفت.
در یک شرکت سالم، هر سه افق زمانبندی رشد کسب و کار بایستی بهطور همزمان مدیریت شوند، اگرچه ممکن است در مقطع زمانی معینی به برخی از آن ها بیشتر از دیگران توجه شود. معمولا آنچه که مدیران را وسوسه می کند این است که معمولا بر فرصت های رشد کسب و کار زود بازده متمرکز شده و از افق های زمانی دوم و سوم چشم پوشی می کنند. چنین شرکتهایی بهطور حتم درمانده و ورشکست خواهند شد. در مقابل، شرکتی که صرفاً به فرصتهای رشد طولانیمدت میپردازد حق رشد و توانایی خود در تأمین سرمایهگذاریهایت و تامین مالی رشد عمده را از دست خواهد داد.
این ایده که نشاط و حیاتبخشی شرکت مستلزم مدیریت افقهای زمانی مختلفی است نیز در مفهوم دوسوتوانی منعکس شده است که اخیرا موردتوجه تحقیقات و اقدامات مدیریت استراتژیک قرار گرفته است. مهارت دوسوتوانی بدین معناست که سازمان نمیتواند بین بهرهبرداری از منابع و قابلیتهای موجود و اکتشاف فرصتهای جدید برای ایجاد منابع و قابلیتهای جدید یکی را انتخاب کند و بایستی دوسوتوان شود و قادر به اداره و بازآفرینی شرکت باشد.
شواهد تجربی فزایندهای وجود دارند دال بر اینکه دوسوتوانی سازمانی برای مزیت رقابتی پایدار و عملکرد سرآمد مالی حائز اهمیت است. باوجوداین بهطور گستردهای اذعان شده است که دستیابی به مهارت دوسوتوانی دشوار است چراکه بهرهبرداری و اکتشاف مستلزم روشهای مختلف سازماندهی و مدیریت کسبوکار است؛ بنابراین، باوجوداینکه بر سر این موضوع که شرکتها باید بین اکتشاف و بهرهبرداری توازن ایجاد کنند اتفاقنظر وجود دارد، اما در مورد نحوه رسیدن به این تعادل شفافیت کمتری وجود دارد. حصول اطمینان از تعادل بین این سه افق رشد و بین بهرهبرداری و اکتشاف مسئولیت اصلی شرکت ها در مسیر رشد کسب و کار محسوب میشود. شرکت ها میبایست از یک سو مدیران واحدهای کسبوکار را به تمرکز بر چالشهای عملیات روزمره و فرصتهای بهسازی کوتاهمدت ترغیب کند و از سویی دیگر باید برای بلندمدت نیز برنامهریزی کند. همچنین برای رونق و شکوفایی پایدار کسبوکار و اندازهگیری عملکرد تجاری با تأکید بر ارزشآفرینی بلندمدت نیز بایستی اهداف و مشوقهای مناسبی را تعیین کنند. از آن مهمتر اینکه برای ایجاد و پرورش مداوم پرتفوی متعادلی از ابتکارات رشد در هر سه افق زمانی میبایست منابع کمیاب شرکت را تخصیص دهند. با کمک سه عامل زمانبدی رشد کسب و کار، منابع رشد و گذرگاه های رشد می توان معماری مسیر رشد را برای کسب و کار طراحی کرد. گروه مشاوران ریتون با بهره گیری از مشاوران مجرب در حوزه رشد کسب و کار این آمادگی را دارد که در صورت نیاز در این مسیر همراه و هم مسیر شرکت های ایرانی باشد. در صورت نیاز با ما تماس بگیرید تا در اولین فرصت مشاوران ما با صورت مساله های اصلی شرکت شما در این مسیر آشنا شده و با همدیگر گفت و گو کنیم.